در اینکه مشکلات معیشتی خانواده، گاه آنقدر فشار می آورد که کار کردن همزمان زن و شوهر هم افاقه نمیکند، در اینکه به هیچ وجه نادیده گرفتن تخصص، تحصیلات و دانش هیچیک از طرفین عقلایی نیست و در اینکه مشغول شدن یک خانم در محیط کار حتی بهصورت پارهوقت، کیفیت زندگی وی و کل خانواده را به واسطه بارور شدن نیازهای فردی او بهبود میبخشد، تردیدی نیست. اما اتفاقاتی در حال شکلگیری در خانوادههاست که توجیهی برای آن پیدا نمیشود (به بیان بهتر به رغم اینکه با بهانه اقتصادی انجام میپذیرد، لکن توجیه اقتصادی ندارد!) یکی از آن مصادیق تمثیلی (که رفته رفته سهم قابل توجهی هم به خود تخصیص میدهد) این است که مدیر خانواده به جهت مشغول بودن به یک کار تمام وقت، درآمدی معادل یک میلیون تومان به دست میآورد و در مقابل هزینه فقدان حضور وی در نقش مادر (از قبیل مهد کودک، سرپرست کودک و …) یک میلیون و پانصد هزار تومان است!
از کلیه هزینههای پنهان این مثال؛ همچون نبود مهر مادری در تربیت فرزندان و سایر ریسکهای تربیتی چشمپوشی میکنیم. نتیجه (مالی) ملموس این اقدام (اشتغال مادر)، معادل پانصد هزار تومان زیان خالص است که به خانواده تحمیل میشود. پس لااقل از دید مالی و اقتصادی که توجیه نخواهد داشت!…
یک دیدگاه