روزانه با هزاران تبلیغ گوناگون مواجه میشویم. از تبلیغاتی که بهصورت پیامک، به گوشیهای خیلی ساده میآید تا تبلیغاتی که در کانالها و گروههای مجازی با کیفیت عالی رد و بدل میشوند. تبلیغاتی که روزانه چندتای آن را میبینید که به درون خانهتان انداختهاند یا روی تابلوها و بیلبوردها نصب شده یا بر در و دیوار شهر و کف معابر و کوچهها در معرض دید گذاشته شدهاند و برخی از آنها شامل تخفیف های مختلف و جذاب هستند. در میان این همه تبلیغ کدام درست و کدام نادرست است؟ کدام حقیقت را میگوید و با کلمات بازی نمیکند و کدام قصد فریب ما را دارد؟
برای همه چیز نباید خودمان تجربه کسب کنیم. گاهی اوقات استفاده از تجربیات دیگران کمخرجترین و درعین حال سودآورترین راهکار است. میخواهم یک داستان واقعی برایتان تعریف کنم، شاید شما هم در چنین موقعیتی قرار بگیرید.
روزهای آخر تابستان بود و مردم در تکاپوی خرید برای مهرماه بودند که تابلوی تبلیغاتی یک فروشگاه بزرگ پوشاک نظرم را به خود جلب کرد. روی آن نوشته شده بود: بشتابید ۵۵ درصد تخفیف بهازای هر خرید. با خودم گفتم ۵۵ درصد؟ چه عالی! یک فرصت استثنایی است. نباید آن را از دست داد. وقتی به خانه رسیدم موضوع را با خانواده مطرح کردم. برای همۀ اعضای خانواده جالب بود و از سر کنجکاوی قرار گذاشتیم فردا شب به آن فروشگاه برویم. تصمیم گرفته بودیم که در صورت واقعی بودن این میزان تخفیف، هر چه را که لازم داریم از کیف و کفش گرفته تا کتوشلوار و لباسهای زمستانه از این فروشگاه بخریم تا هم تخفیف خوبی نصیبمان شود و هم اینکه خریدهایمان را یکجا انجام بدهیم و دیگر لازم نباشد از این مغازه به آن مغازه برویم.
شب بعد با عزمی جزم و ذهنی سرشار از حس کنجکاوی، خانه را به مقصد فروشگاه مورد نظر ترک کردیم. پس از طی مسیری کوتاه، به فروشگاه رسیدیم. چقدر شلوغ بود! انگار همه به خاطر این تخفیف استثنایی آمده بودند تا خرید کنند. وارد فروشگاه شدیم و از فروشندهای پرسیدیم که واقعاً همۀ اجناس شما ۵۵ درصد تخفیف دارد؟ با پاسخ مثبت فروشنده، بیشتر در تصمیم خود مصمم شدیم و خاطرجمع از اینکه تصمیم درستی گرفتهایم. برای دخترم کاپشن میخواستم. به قسمت پوشاک کودکان رفتم و یک کاپشن که برچسب قیمت آن نود هزار تومان بود، پسندیدم. با خودم گفتم: ۵۵ درصد تخفیف دارد به عبارتی میشود چهل هزار و پانصد تومان. چند تا لباس، شلوار و کیف هم برداشتیم.
بالاخره به قسمت صندوق رفتیم تا پول اجناسی را که انتخاب کرده بودیم، پرداخت کنیم. مبلغ اجناس براساس برچسب قیمت، در مجموع ۵۰۰،۰۰۰ تومان میشد که با احتساب ۵۵ درصد تخفیف، میبایستی ۲۲۵،۰۰۰ تومان به صندوق میپرداختیم و ۲۷۵،۰۰۰ تومان تخفیف شامل خریدمان میشد. کلی از خریدمان راضی بودیم تا اینکه خانم صندوقدار گفت حساب شما میشود ۵۰۰،۰۰۰ تومان.
با کمال تعجب پرسیدیم: پس تخفیف آن چه شد؟ ایشان در پاسخ با خونسردی و متانت گفت: شما برای این نوبت خرید باید ۵۰۰،۰۰۰ تومان را بپردازید ولی بهازای تخفیف آن یعنی مبلغ ۲۷۵،۰۰۰ تومان به مدت یک سال به شما اعتبار داده میشود که میتوانید در نوبتهای خرید بعدی از فروشگاه ما استفاده کنید و به میزان اعتبارتان دیگر پولی بابت خریدهای بعدیتان نمیپردازید. ما از این حرف جا خورده بودیم. کناری ایستادیم تا کمی فکر کنیم و ببینیم چه باید کرد. از طرفی نمیتوانستیم از جنسهایی که برداشته بودیم بگذریم چون وقت زیادی گذاشته بودیم و از طرف دیگر هم ۲۷۵،۰۰۰ تومان اعتبار به مدت یک سال همچنان منطقی بهنظر میرسید.
یک حساب سرانگشتی کردیم که برای مثال اگر ۱,۰۰۰ تومان خرید داشته باشیم، ۵۵۰ تومان اعتبار به آن تعلق میگیرد که روی هم خرید ما میشود ۱,۵۵۰ تومان و تخفیف۵۵۰ تقسیم بر ۱,۵۵۰ جمع خرید، معادل است با ۳۵ درصد تخفیف خالص. باز هم خوب بود. تصمیم نهایی خود مبنی بر خرید از فروشگاه را گرفتیم. خانم فروشنده به ما گفت که از فردا به مدت یک سال میتوانید از این کارت استفاده کنید.
این ماجرا گذشت تا اینکه اواسط دی ماه تصمیم گرفتم با اعتباری که از این فروشگاه عایدم شده است، پالتویی بخرم. دوباره به آن فروشگاه رفتم. پالتو مورد نظر خود را انتخاب کردم و با استفاده از اعتبار موجود در کارت آن را خریدم. خوشحال بودم که بدون دادن پول صاحب پالتو شدهام. چند روز بعد که از خیابانی عبور میکردم مغازهای را دیدم که انواع پالتوها را داشت. وارد مغازه شدم و یک پالتو شبیه پالتوی خودم دیدم، ولی با قیمتی خیلی کمتر از آن. همانطور ذهنم را به خود مشغول کرده بود تا اینکه به خانه رسیدم و محاسبه کردم. قیمت پالتو در آن مغازۀ کوچک، از قیمت با تخفیف ۳۵درصدی فروشگاه بزرگ هم کمتر بود. تازه امکان چانهزنی بر سر قیمت هم وجود داشت.
متوجه شدم که با ترفندی که فروشگاه پوشاک برای تبلیغات فریبندۀ خود بهکار برده است، نهتنها اجناسی که خریده بودیم، تخفیفی نداشت بلکه گرانتر هم بود. اگر از بازار میخریدیم هم تنوع محصولاتش بیشتر بود و هم میتوانستیم از فروشنده تخفیف بگیریم. از طرفی مجبور نبودیم برای استفاده از تخفیف اعتباری، میزان خرید بیشتری داشته باشیم.
نتیجهای که از این داستان میتوان گرفت این است که بعضی از فروشگاهها با اینگونه ترفندها مشتری را مجبور به خرید بیشتر میکنند. لذا خریدار باید از بابت قیمتها مطمئن باشد. یعنی از چند فروشگاه قیمت گرفته، میزان تخفیف واقعی را محاسبه کند و سپس اقدام به خرید نماید. چون ممکن است در پس این جملات زیبا و تخفیف های فریبنده هدفی نهفته باشد غیر از آنچه گفته میشود
یک دیدگاه