ضربالمثلهای بهاری
نگاهی میاندازیم به برخی از ضربالمثلها و كنایههایی که حالوهوای بهاری دارد و از قدیم گفته میشده است، همچنین ظرایفی را که پشت این عبارات پنهان است، بازگو میکنیم.
سالی كه نكوست از بهارش پیداست:
مصراع دوم این عبارت «ماستی كه ترشه از تاغارش (=تغارش) پیداست.» سال اگر «ترسال» بود و برف و باران بهموقع میآمد، نكویی آن هویدا بود و اگر سرمای بیموقع موجب ازبین رفتن سردرختیها میشد، مردم آن را به بدیمنی تعبیر میكردند و ازآنجاكه ماست چرخكرده (چربی گرفته تا انتها) فقط در تغار عرضه میشد و قیمت نازلی داشت و خریداران چندانی جز افراد فقیر و تهیدست نداشت، تغاری بودن ماست، دلیل بدی آن بود و این ضربالمثل در محاورات عامه میگشت.
بزك نمیر بهار میاد، كـُمبـُزه با خیار میاد:
كمبزه یا كنبزه یا كنبیزه، نوعی خیار یا بهعبارتی خربوزۀ كال است و درصورت رسیدن، حلاوت و خوش خوراكی كال آن را ندارد. كمبزه بسیار كمیاب بوده است و ازآنجاكه خیار درختی شناخته شده نبوده و در زیر مشمع و گلخانه هم بلد نبودند آن را بهعمل آورند، خیار نوبر هم بسیار گران بود و خوردن خیار نوبرانه و كالك كمبزه كار هركس نبود، وعده دادنِ آن وعدۀ سرخرمن بود و این ضربالمثل بهكار میرفت.
به هوای بهار و حال بچه اعتمادی نیست:
آنها كه گول هوای گرم بهار را میخورند، با اندك گردش هوا، امكان دارد دچار سرماخوردگی شوند و كار بیخ پیدا كند؛ به همین دلیل اعتمادی به آن نیست و نباید لباس گرم را فراموش كرد. ازسویدیگر با اندك تغییر حالت در كودكان، حال آنها دگرگون میشود و ازآنجاكه در گذشته اسهال رایجترین بیماری در كودكان بود و بسیاری بر سر آن تلف میشدند؛ ازاین رو گفته میشد: به هوای بهار و حال بچه اعتمادی نیست.
مثل ابر بهار:
ابرهای بهاری رگبار بهدنبال دارند و برخلاف امروز كه تمام خیابانها آسفالت هستند و نفوذناپذیر، در گذشته كافی بود رگبار تندی در بگیرد و سیلاب در كوچهها و خیابانها سرازیر شود؛ ازآنجاكه معبر و جوی چندان شناخته شده نبود، سیل لاجرم از راه میرسید. عبارت «مثل ابر بهار» حكایت اشك سیلآسا را نیز تداعی میکند.
جوجۀ پاییزه میخواهد سر جوجۀ بهاره كلاه بگذارد:
این ضربالمثل وقتی بهكار میرود كه آدم تازهواردی بخواهد سر آدم كهنهكاری كلاه بگذارد و ازآنجاكه عمدتاً مرغ در فصول گرم سال كُرچ میشود، در گذشته جوجۀ پاییزه چندان وجود خارجی نداشت، این كنایه شاید به همین دلیل هم بهكار میرفت.
یک دیدگاه